خاک توام مرا چه خوری خون به دوستی


خاک توام مرا چه خوری خون به دوستی

خاک توام مرا چه خوری خون به دوستی


خاک توام مرا چه خوری خون به دوستی

خاک توام مرا چه خوری خون به دوستی


خاک توام مرا چه خوری خون به دوستی

جان منی مرا مکش اکنون به دوستی
جان منی مرا مکش اکنون به دوستی
جان منی مرا مکش اکنون به دوستی
جان منی مرا مکش اکنون به دوستی
جان منی مرا مکش اکنون به دوستی
جان منی مرا مکش اکنون به دوستی
ای تازه گل که چون ملی از تلخی و خوشی
ای تازه گل که چون ملی از تلخی و خوشی
ای تازه گل که چون ملی از تلخی و خوشی
ای تازه گل که چون ملی از تلخی و خوشی
ای تازه گل که چون ملی از تلخی و خوشی
ای تازه گل که چون ملی از تلخی و خوشی
چند از درون به خصمی و بیرون به دوستی
چند از درون به خصمی و بیرون به دوستی
چند از درون به خصمی و بیرون به دوستی
چند از درون به خصمی و بیرون به دوستی
چند از درون به خصمی و بیرون به دوستی
چند از درون به خصمی و بیرون به دوستی
مانی به ماه نو که بشیبم چو بینمت
مانی به ماه نو که بشیبم چو بینمت
مانی به ماه نو که بشیبم چو بینمت
مانی به ماه نو که بشیبم چو بینمت
مانی به ماه نو که بشیبم چو بینمت
مانی به ماه نو که بشیبم چو بینمت
چون شیفته شوم کنی افسون به دوستی
چون شیفته شوم کنی افسون به دوستی
چون شیفته شوم کنی افسون به دوستی
چون شیفته شوم کنی افسون به دوستی
چون شیفته شوم کنی افسون به دوستی
چون شیفته شوم کنی افسون به دوستی
خونم همی خوری که تو را دوستم بلی
خونم همی خوری که تو را دوستم بلی
خونم همی خوری که تو را دوستم بلی
خونم همی خوری که تو را دوستم بلی
خونم همی خوری که تو را دوستم بلی
خونم همی خوری که تو را دوستم بلی
ترک این چنین کند که خورد خون به دوستی
ترک این چنین کند که خورد خون به دوستی
ترک این چنین کند که خورد خون به دوستی
ترک این چنین کند که خورد خون به دوستی
ترک این چنین کند که خورد خون به دوستی
ترک این چنین کند که خورد خون به دوستی
تو دشمنی نه دوست که بر جان من کنند
تو دشمنی نه دوست که بر جان من کنند
تو دشمنی نه دوست که بر جان من کنند
تو دشمنی نه دوست که بر جان من کنند
تو دشمنی نه دوست که بر جان من کنند
تو دشمنی نه دوست که بر جان من کنند
ترکان غمزهٔ تو شبیخون به دوستی
ترکان غمزهٔ تو شبیخون به دوستی
ترکان غمزهٔ تو شبیخون به دوستی
ترکان غمزهٔ تو شبیخون به دوستی
ترکان غمزهٔ تو شبیخون به دوستی
ترکان غمزهٔ تو شبیخون به دوستی
سرهای گردنان به شکر می برد لبت
سرهای گردنان به شکر می برد لبت
سرهای گردنان به شکر می برد لبت
سرهای گردنان به شکر می برد لبت
سرهای گردنان به شکر می برد لبت
سرهای گردنان به شکر می برد لبت
کان لب نهان کشی است چو گردون به دوستی
کان لب نهان کشی است چو گردون به دوستی
کان لب نهان کشی است چو گردون به دوستی
کان لب نهان کشی است چو گردون به دوستی
کان لب نهان کشی است چو گردون به دوستی
کان لب نهان کشی است چو گردون به دوستی
خاقانی از تو چشم چه دارد به دشمنی
خاقانی از تو چشم چه دارد به دشمنی
خاقانی از تو چشم چه دارد به دشمنی
خاقانی از تو چشم چه دارد به دشمنی
خاقانی از تو چشم چه دارد به دشمنی
خاقانی از تو چشم چه دارد به دشمنی
چون می کنی جفای دگرگون به دوستی
چون می کنی جفای دگرگون به دوستی
چون می کنی جفای دگرگون به دوستی
چون می کنی جفای دگرگون به دوستی
چون می کنی جفای دگرگون به دوستی
چون می کنی جفای دگرگون به دوستی